English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7291 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high port U حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
short thrust U نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
rapiers U سخمه سخمه زنی
rapier U سخمه سخمه زنی
stabber U سخمه زن
long thrust U سخمه بلند
butt stroke U سخمه ته قنداق
long thrust U وضعیت سخمه بلند
injected U ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injects U ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
inject U ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injecting U ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
puny U قد کوتاه
dumpy U کوتاه
little U کوتاه
stunts U کوتاه
down U کوتاه
synoptic U کوتاه
stunting U کوتاه
succinct U کوتاه
concise U کوتاه
stunt U کوتاه
liliputian U قد کوتاه
pigmies U کوتاه
pigmy U قد کوتاه
pigmies U قد کوتاه
short U کوتاه
pygmies U کوتاه
pygmies U قد کوتاه
pygmy U کوتاه
dwarfish U کوتاه
miniatures U کوتاه
low U کوتاه
succinct <adj.> U کوتاه
miniature U کوتاه
short <adj.> U کوتاه
curt <adj.> U کوتاه
concise <adj.> U کوتاه
pigmy U کوتاه
pygmy U قد کوتاه
stocky U کوتاه
stockiest U کوتاه
bas relif U کوتاه
curtal U کوتاه
shortest U کوتاه
of short duration U کوتاه
fleeting <adj.> U کوتاه
shorter U کوتاه
stockier U کوتاه
scut U دم کوتاه
truncheons U چماق کوتاه
shuffled U گام کوتاه
short-circuits U اتصال کوتاه
curtailment U کوتاه سازی
short wave U موج کوتاه
shuffle U گام کوتاه
short-wave U موج کوتاه
truncheon U چماق کوتاه
short haul U خط سیر کوتاه
anecdotes U قصهء کوتاه
short-range U کوتاه مدت
short-haul U خط سیر کوتاه
anecdote U قصهء کوتاه
short-circuit U اتصال کوتاه
short range U کوتاه مدت
tunicle U لباس کوتاه
shortest U کوتاه کردن
shortest U کوتاه مدت
punch U کوتاه قطور
punched U کوتاه قطور
punches U کوتاه قطور
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
lop sided U کوتاه و بلند
shorter U کوتاه مدت
shorter U کوتاه کردن
laconically U کوتاه موجز
apophthegm U گفتار لب و کوتاه
let us be brief U کوتاه کنیم
laconic U کوتاه موجز
shear U کوتاه کردن
dogmatist U کوتاه فکر
truncation U کوتاه سازی
short U کوتاه کردن
short U کوتاه مدت
low frequency wave U موج کوتاه
hidebound U کوتاه فکر
to look in U کوتاه کردن
strop U طناب کوتاه
novelettes U داستان کوتاه
stichomythia U مکالمات کوتاه
steep taper U مخروط کوتاه
novelette U داستان کوتاه
short story داستان کوتاه
short stories U داستان کوتاه
shuffling U گام کوتاه
term paper U رساله کوتاه
unabridged U کوتاه نشده
short blast U بوق کوتاه
to fall short U کوتاه امدن
to cut short U کوتاه کردن
reef U کوتاه کردن
reefs U کوتاه کردن
abridge U کوتاه کردن
mackinaw U کت کوتاه و سنگین
manakin U ادم کوتاه قد
manikin U ادم کوتاه قد
shuffles U گام کوتاه
short lived U کوتاه مدت
short splice U پیوند کوتاه
clipping U کوتاه کردن
short run U مدت کوتاه
short run U کوتاه مدت
short return U برگشت کوتاه
scurried U مسابقه کوتاه
scurries U مسابقه کوتاه
scurry U مسابقه کوتاه
scurrying U مسابقه کوتاه
short precision U دقت کوتاه
short period U دوره کوتاه
short drop U دراپ کوتاه
truncating U کوتاه کردن
short shunt U شنت کوتاه
short service line U خط سرویس کوتاه
truncate U کوتاه کردن
truncated U کوتاه کردن
truncates U کوتاه کردن
lie down U استراحت کوتاه
lie-down U استراحت کوتاه
pigmies U ادم کوتاه قد
razee U کوتاه کردن
poops U صدای کوتاه
poop U صدای کوتاه
aphorism U سخن کوتاه
aphorisms U سخن کوتاه
shortening U کوتاه شدگی
piaffer U یورتمه کوتاه
low U کوتاه دون
abbreviated U کوتاه شده
pygmies U ادم کوتاه قد
bas-reliefs U برجسته کوتاه
bas-relief U برجسته کوتاه
stag U کوتاه کردن
stags U کوتاه کردن
short circuit U اتصال کوتاه
one track U کوتاه فکر
short burst U رگبار کوتاه
short brittle U شکننده- کوتاه
short blast U سوت کوتاه
scutter U دو باگامهای کوتاه
curt U کوتاه ومختصر
pygmy U ادم کوتاه قد
bas relief U برجسته کوتاه
playlet U نمایش کوتاه
short-lived U کوتاه مدت
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
1معني short earlobe
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com